نمی دانم آخر چه بر سرش می آید. هر از گاهی که پای حرفهایش می نشینم صرفا فقط نقشِ یک شنونده را ایفا می کنم. اصواتی از این گوش وارد و از گوشی دیگر خارج می شوند و منی که فقط به چشمهایش خیره شده ام؛ با هر بار سر تکان دادن به علامتِ حقِ با توست؛ از خود می پرسم یک انسان مگر چقدر صبر دارد؟! نگاهم را که به زمین می اندازم در دلم می گویم کاش همه چیز دست به دست هم بدهند و روزگار و روزگارش بر وفق مرادش شود؛ که ناگهان با صدای بغض آلودی می گوید "درسته که خسته ام، درسته که تنهام، اما محاله از پا بشینم؛ من ادامه میدم".

+ عنوان: حافظ

 

25 اسفند 94 | غبارِ غم برود؛ حال خوش شود

24 اسفند 94 | دَمِ یزدان

23 اسفند 94 | در پستویِ کلمات

فقط ,درسته ,یک ,وفق ,مرادش ,ناگهان ,درسته که ,بدهند و ,و روزگار ,هم بدهند ,دست هم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همه چیز درباره لوازم ترافیکی پرسش مهر ۹۹_۱۴۰۰ راهی روش های بازاریابی اینترنتی صندلی مسافرتی باربری تهران ماشین های روز دنیا - جدیدترین اتوموبیل ها تحلیل سایت های اگهی بلاگی برای فایل فولدر کتاب بابای دارا بابای ندار